هفتمین... | Se7enth

هفتمین... | Se7enth

پاییز…روز چهاردهم…

پاییز که می‌رسد، دیدنِ یک عکس، می‌تواند چنان آشوبِ آرامی در درونت ایجاد کند، که از درون از هم بپاشی و کسی خبردار نشود…

  • شب‌نوشت...
  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت

پاییز…روز سیزدهم…

پاییز که می‌رسد، دیگر روزش فرقی ندارد…هر روزش حسِ پاییز دارد…

  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت

پاییز…روز دوازدهم…

پاییز که می‌رسد، پاییز رسیده است…

  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت

پاییز…روز یازدهم…

پاییز که می‌رسد، هوا هم سر تنهایی بر می‌دارد…

  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت

پاییز…روز دهم…

پاییز که می‌رسد، غروب‌ها حس عجیبی دارند…

  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت

پاییز…روز نهم…

پاییز که می‌رسد، غروب زودتر می‌رسد…

  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت

پاییز…روز هشتم…

پاییز که می‌رسد، غروب‌ها طور دیگری می‌شوند…

  • روزنوشت...
  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت

پاییز…روز هفتم…

پاییز که می‌رسد، میل به خزیدن‌ زیاد می‌شود…خزیدن به…

  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت

پاییز…روز پنجم…

پاییز که می رسد، حس‌ها رنگ دیگری می گیرند…

  • روزنوشت...
  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت

پاییز…روز چهارم…

پاییز که می‌رسد، میل به سکوت و خیره شدن غالب می‌شود…

  • روزنوشت...
  • مینیمال...
|  پاییز،  پاییز نوشت
جدیدتر »
« قدیمی‌تر
  • روزنوشت…
  • شب‌نوشت…
  • هذیان‌واره…
  • مینیمال…
  • از گذشته…
  • پسرک…
  • دلتنگی…
  • آرشیو
ویرایش توسط «س.ر» از «سیا استودیو»