پاییز…روز بیست و سوم…

پاییز که می‌رسد، نور‌هایی که به داخل خانه راه یافته‌اند، طوری رفتار می‌کنند که انگار، این بار، کسی که جان ندارد تویی…در بُهت نگاهشان می‌کنی، در حالی که برای خودشان می‌چرخند و طوری رفتار می‌کنند، که تو جزیی از فضای اطرافی، یا یک روح که دیده نمی‌شوی و وجود خارجی نداری…