برداشت اول…

“”باورش نمی شد…
دوباره چشمانش را بسته و باز کرد…حیران و هراسان به اطرافش نگریست…
نه اشتباه نمی دید…
چون چیزی نمی دید…””…

بدون دیدگاه برای برداشت اول…

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *